تخریب مساجد توسط مسئولین دولتی برمه

فعالیت مسوولین دولتی برمه علیه مسلمانان به تخریب مساجد ختم نشده و در راستای به ضعف کشیدن روهنگیا آنان را از پرداختن به صید ماهی به عنوان تنها منبع درآمدشان منع کرد.

علاوه بر این ها، گروه های افراطی بودایی نیمه شب ها و به هنگام برپایی نماز صبح، با سر دادن شعارهای بودایی در مناطق مسلمان نشین فشار روحی سختی به مسلمانان وارد می کنند.

شهرداری نیز محصولات و زمین های کشاورزی مسلمانان را به بهانه های مختلف مصادره کرد.

بیش از 800 هزار مسلمان روهنگیا در ایالت راخین زندگی می کنند که به دلیل فشارها و سختی هایی که در طول مدت اخیر تحمل کرده اند از سوی سازمان ملل به عنوان ستمدیده ترین اقلیت دینی معرفی شدند.

از جولای سال 2012 تاکنون کاهنان بودایی به حمایت دولت ، مسلمانان را به بهانه نداشتن ملیت از خانه های خود آواره کردند به طوری که اغلب مجبور شدند در اردوگاه های سرد و مرطوب مرزی ساکن شوند و گروهی دیگر نیز راه مهاجرت به کشورهای دیگر را انتخاب نمودند، همچنین مساجد آن تخریب گردید و در اقدامی جدید آنان را از انجام صید ماهی به عنوان تنها منبع درآمد اقتصادی منع کردند.


تحلیل رهبر معظم انقلاب از سیاست‌ورزی امام رضا(ع)

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، همزمان با فرارسیدن سالروز شهادت امام علی بن موسی‌الرضا(ع)، بخش‌هایی از پیام رهبر معظم انقلاب در سال 1363 به کنگره جهانی امام رضا (ع) منتشر کرده که متن آن به شرح ذیل است:تحلیل رهبر معظم انقلاب از سیاست‌ورزی امام رضا(ع)

تشکیل کنگره علمی زندگی امام هشتم در جوار تربت پاک آن بزرگوار و همزمان با سال‌روز ولادت آن حضرت، گام تازه‌ای در جهت روشن‌گری چهره تابناک ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) و آشنائی با زندگی‌نامه پرحماسه و پررنج آن پیشوایان عظیم‌الشأن است. باید اعتراف کنیم که زندگی ائمه (علیهم‌السّلام) به درستی شناخته نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت‌بار آنان حتی بر شیعیانشان پوشیده مانده است.

مهم‌ترین چیزی که در زندگی ائمه به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سیاسی» است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود.

تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده‌ساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج‌ساله جنگ‌های داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه کند، اما به تدبر می‌توان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه درازمدت اهل‌بیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه می‌داده است.

اکنون جای آن است که به اختصار، حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام هشتم علی‌بن‌موسی‌الرضا در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌کرد:

اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. همان‌طور که گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام نشدنی داشتند،این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی مظلومیت بود و دیگری قداست… با این کار مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می‌گرفت زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس.

دوم: تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود.

سوم: این‌که مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به‌جز خود آن حضرت، همه سران و گردن‌کشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد.

چهارم: این‌که امام را که یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‌ها و شکوه‌ها بود در محاصره مأموران حکومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افکند.

هدف پنجم این بود که با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب می‌کرد. طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را بر این‌که فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دین‌داران می‌کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.

ششم آن‌که در پندار مأمون، امام با این کار، به یک توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت. بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوائی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری که وی به‌عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت برعهده می‌گرفت هیچ نغمه‌ی مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد. این همان حصار منیعی بود که می‌توانست همه‌ی خطاها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد.

اکنون به تشریح سیاست‌ها و تدابیر امام علی‌بن‌موسی‌الرضا در این حادثه می‌پردازیم:

1‌. هنگامی‌که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضائی خود پرکرد، به‌طوری‌که همه‌کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌کند. امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همه‌ی گوش‌ها رساند. در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده‌اش هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام می‌داد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست. همه کسانی که باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوش‌بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می‌شدند در اولین لحظات این سفر دل‌شان از کینه مأمون که امام عزیزشان را این‌طور ظالمانه از آنان جدا می‌کرد و به قتلگاه می‌برد لبریز شد.

2‌. هنگامی‌که در مرو پیشنهاد ولایت‌عهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند. این مطلب همه‌جا پیچید که علی‌بن‌موسی‌الرضا ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است. دست‌اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه‌جا منتشر کردند، حتی فضل‌بن‌سهل در جمعی از کارگزاران و مأموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‌ام، امیرالمؤمنین آن را به علی‌بن‌موسی‌الرضا تقدیم می‌کند و علی‌بن‌موسی دست رد به سینه‌ی او می‌زند.

3‌. با این همه علی‌بن‌موسی‌الرضا فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون که فکر می‌کرد فعلاً در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعدها به تدریج می‌توان امام را به صحنه فعالیت‌های خلافتی کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه‌ی مأمون نقش برآب می‌شد و بیشترین هدف‌های او نابرآورده می‌گشت.

4‌. اما بهره‌برداری اصلی امام از این ماجرا بسی از اینها مهم‌تر است: امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آن‌ها قرار نمی‌گرفت آن را به گوش همه رساند.

5‌. درحالی‌که مأمون امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطه‌ی معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد، با این‌که مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب کرده بود که شهرهای معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه‌ی جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد. در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دل‌هائی که با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث سلسلةالذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه‌های معجزه‌آسای دیگری نیز آشکار ساخت و در جابه‌جای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد، در مرو که سر منزل اصلی و اقامت‌گاه خلافت بود هم هرگاه فرصتی دست داد حصارهای دستگاه حکومت را برای حضور در انبوه جمعیت مردم شکافت.

6‌. نه تنها سرجنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قرائن حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دل‌گرمی آنان شد و شورش‌گرانی که بیشترین دوران‌های عمر خود را در کوه‌های صعب‌العبور و آبادی‌های دوردست و با سختی و دشواری می‌گذراندند با حمایت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند.

مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد بلکه حتی علی‌بن‌موسی مایه‌ی امان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است، در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی‌بن‌موسی به تهمت حرص بدنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاده بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستایش‌گران پس از ده‌ها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است. کوتاه سخن آن‌که مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی بدست نیاورده که بسیاری چیزها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست بدهد. این‌جا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد بر آمد که خطای فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از این همه سرمایه‌گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی‌ناپذیر دستگاه‌های خلافت یعنی ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) به همان شیوه‌ای متوسل شد که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل.

بدیهی است قتل امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز به آسانی میسور نبود. قرائن نشان می‌دهد که مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کارهای دیگری دست زده است که شاید بتواند این آخرین علاج را آسان‌تر به کار برد، شایعه‌پراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است، به گمان زیاد این‌که ناگهان در مرو شایع شد که علی‌بن‌موسی همه مردم را بردگان خود می‌داند جز با دست‌اندرکاری عمال مأمون ممکن نبود.

هنگامی‌که ابی‌الصلت این خبر را برای امام آورد حضرت فرمود: «بار الها، ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین تو شاهدی که نه من و نه هیچ یک از پدرانم هرگز چنین سخنی نگفته‌ایم و این یکی از همان ستم‌هائی است که از سوی اینان به ما می‌شود».

تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسی که کمتر امیدی به غلبه او بر امام می‌رفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامی‌که امام، مناظره کنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پیچید، مأمون در صدد برآمد که هر متکلم و اهل مجادله‌ای را به مجلس مناظره با امام بکشاند، شاید یک نفر در این بین بتواند امام را مجاب کند. البته چنان که می‌دانیم هر چه تشکیل مناظرات ادامه می‌یافت قدرت علمی امام آشکارتر می‌شد و مأمون از تأثیر این وسیله نومیدتر.

در آخر چاره‌ای جز آن نیافت که به دست خود و بدون هیچ‌گونه واسطه‌ای امام را مسموم کند و همین کار را کرد و در ماه صفر دویست و سه هجری یعنی قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یک سال و اندی پس از صدور فرمان ولیعهدی به نام آن حضرت دست خود را به جنایت بزرگ و فراموش نشدنی قتل امام آلود.


پیام جولین آسانژ به هکرها: به استخدام سیا درآیید

پایه‌گذار سایت افشاگر «ویکی‌لیکس» از هکرهای جوان خواست با اشتغال در دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی به افشاگری‌های ادوارد اسنودن کمک کنند. پیام جولین آسانژ به هکرها: به استخدام سیا درآیید

او از جنگ طبقاتی نوینی سخن گفت و ادمین‌ها را «آخرین نسل آزادی‌خواه» معرفی کرد.

سی‌امین همایش سالانه هکرها موسوم به «کلوب هرج‌ومرج» از بیست‌وهفتم دسامبر (۶ دی) در شهر هامبورگ آلمان آغاز به کار کرده و روز دوشنبه (۳۰ دسامبر/ ۹ دی) به پایان می‌رسد. جولین آسانژ، پایه‌گذار وبسایت افشاگر «ویکی‌لیکس» و سارا هریسون که در هنگام فرار اسنودن از هنگ‌کنگ به مسکو همراه او بود، نیز در این همایش سخنرانی کردند.

آسانژ با نام مستعار «بروس ویلیس» (هنرپیشه هالیوود) از لندن و به صورت ویدئو-کنفرانس به حدود ۸ هزار هکر حاضر در همایش پیوست. به اعتقاد وی، مدیران سیستم‌های کامپیوتری (اَدمین‌ها) به طبقه قدرتمند جدیدی تبدیل شده‌اند: «ما باید ارزش جایگاه خود را بشناسیم. قدرت تأثیرگذاری ادمین‌ها به مراتب بیشتر از دست‌اندرکاران صنایع است».

او از «تبعیض اطلاعاتی» و «نابرابری» سخن راند؛ مفاهیمی که راه افکار عمومی به اطلاعات مهم را بسته‌اند. آسانژ همچنین به «ترس» رئیس پیشین سازمان امنیت ملی آمریکا، از هکرهای جوان اشاره کرد. ژنرال مایکل وینسنت هیدن پیشتر گفته بود که نهادهای امنیتی می‌بایست هکرهای جوان را به خدمت بگیرند. پایه‌گذار وبسایت «ویکی‌لیکس» این موضع‌گیری را فرصتی مغتنم برای کمک به افشای اسرار دانسته و گفت: «به خدمت سیا [آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا] درآیید.»

نبرد طبقاتی تازه جیکوب اپل‌باوم، هکر و فعال اینترنتی آمریکایی و متخصص سیستم‌های کامپیوتری که در برلین زندگی می‌کند، از حاضران شناخته‌شده در همایش هامبورگ است. او و آسانژ خطاب به هکرهای دنیای اینترنت از مبارزات انقلابی طبقه کارگر در قرن بیستم یاد کردند.

جمله مشهوری مربوط به مبارزه طبقه کارگر در کتاب مانیفست مارکس و انگلس در سده میلادی گذشته وجود دارد: «کارگران جهان متحد شوید!» اپل‌باوم و آسانژ در بخشی از سخنان خود نسخه تازه‌ای از این جمله ارائه کردند: «مدیران شبکه در همه نقاط جهان، متحد شوید!» آنان خواستار فعالیت ادمین‌ها علیه «قدرتمندان» شدند؛ بدون این‌که اشاره روشنی به هویت طرف مقابل کنند. آسانژ در سخنان خود هکرها را «آخرین نسل آزادی‌خواه» برشمرد که بایست با نفوذ در نهادهای امنیتی به افشای اسرار کمک کنند.

او خطاب به حاضران در همایش سالانه هکرها در هامبورگ گفت که یا شکست می‌خوریم یا موفق به تغییر جهان می‌شویم. جولین آسانژ و همکارانش با پایه‌گذاری سایت «ویکی‌لیکس» نخستین موج افشاگری علیه دولت آمریکا را به راه انداختند. این متخصص کامپیوتر پس از افشای اسناد محرمانه دولتی و مکاتبات دیپلماتیک ایالات متحده تحت تعقیب قضایی قرار گرفت. یکی از اتهام‌های او سوءاستفاده جنسی است. آسانژ که اتهام یادشده را بهانه‌ای برای ساکت‌کردن خود می‌داند، از بیش از یک سال پیش به سفارت‌خانه اکوادور در لندن پناه برده است.


مهم‌ترین حوادث امنیت سایبری سال 2013

به لطف ادوارد اسنودن مسائل امنیت سایبری و جاسوسی‌ها بر همگان واضح شد و در اصل مهم‌ترین وقایع سال ۲۰۱۳ از طریق افشاگری‌های این فرد حاصل شده است.مهم‌ترین حوادث امنیت سایبری سال ۲۰۱۳

خلاصه‌ای از حوادث امنیت سایبری سال ۲۰۱۳ به این شرح است:‌

ادوارد اسنودن!
مطمئناً این نام تا چند سال آینده فراموش نخواهد شد. چند ماه پیش زمانی‌که این نام برای اولین بار از خبرگزاری‌ها شنیده شد، اینطور بیان شد:‌«افشاگری‌های کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا؛ آمریکا از تک‌تک اتفاقات دنیای اینترنت جاسوسی می‌کند!» همین عنوان برای این که توجهات سایبری به سمت NSAجلب شود کافی بود. ادوارد اسنودن در ابتدا به معرفی پروژه‌ی PRISM پرداخت، پروژه‌ای که در ابعاد بسیار وسیع با همکاری وب‌گاه‌های بزرگ گوگل، فیسبوک، اپل، یاهو، AOL و … به جاسوسی از کاربران می‌پردازد.

این پروژه و سپس معرفی پروژه‌‌‌ی Tempora، پروژه‌ی مشابه دولت انگلیس علیه کاربران اینترنت به‌قدری آشوب به پا کرد که تا مدت‌ها پس‌لرزه‌های آن در آژانس NSA با اخراج کارمندان و همچنین شکل‌گیری کمپین‌های مختلف علیه این پروژه‌ها ادامه داشت.

ادوارد اسنودن اما نزدیک به ۶ ماه است که در کشور روسیه اقامت دارد و تقریباً هر روز با افشاگری‌های جدید بازار اخبار امنیتی را داغ می‌کند و در آخرین مصاحبه‌ی خود نیز اعلام کرده است که هنوز در‌واقع برای NSA کار می‌کند و این NSA است که متوجه نیست اسنودن با افشاگری‌های بیش‌تر سعی در بهبود شرایط امنیتی این آژانس دارد!

افتضاح RSA!
حقیقتاً جمله‌ای برای توصیف افشاگری‌های اسنودن علیه RSA نیست.

توسعه‌دهندگان الگوریتم رمزنگاریِ RSA در قبال دریافت ۱۰ میلیون دلار اقدام به استفاده از مولد اعداد تصادفی‌‌ای در الگوریتم خود داشته‌اند که از سوی NSA تعبیه شده و دارای یک درپشتی برای جاسوسی‌های NSA بوده است. علی‌رغم این که کارشناسان امنیتی سال‌ها به این مولد اعداد تصادفی انتقاداتی وارد می‌کردند، توسعه‌دهندگان RSA حاضر به تعویض آن نمی‌شدند تا این که پس از علنی شدن وجود در پشتی در این مولد، بالاخره پس از سال‌ها RSA این الگوریتم را کنار گذاشت.

اما این‌که RSA در مقابل این کار مبلغ ۱۰ میلیون دلار نیز به عنوان حق‌الزحمه از NSA دریافت کرده است خشم فعالان حوزه‌ی امنیت فناوری اطلاعات را برانگیخته و آن‌ها را وادار به واکنش کرده است.

Mikko Hypponen مدیر تحقیقات شرکت امنیتی F-Secure که به علت رفتار صریح و البته بیش‌تر قدرت بالا در تحلیل مسائل امنیتی مشهور است در نامه‌ای سرگشاده خطاب به مسئولان شرکت امنیتی RSA که وظیفه‌ی برگزاری هرساله‌ی کنفرانس رمزنگاری RSA را نیز برعهده دارند، اعلام کرد که سخن‌رانی وی در کنفرانس RSA سال ۲۰۱۴ لغو شده است.

نفوذ به Adobe
«بنا به اظهارات براد آرکین، مسئول امنیت شرکت ادوبی، مهاجمان سایبری موفق شده‌اند به شناسه‌های کاربران، گذرواژه‌های رمزشده و نیز کد منبع تعدادی از محصولات ادوبی دست پیدا کنند.» این خبر در اواسط مهرماه سال جاری منتشر شد، اما پس از سه هفته اعلام شد نقض امنیتی رخ داده در شرکت بزرگ ادوبی تأثیر گسترده‌تری را نسبت به میزانی که ابتدای امر اعلام شد، داشته و طبق ادعاها گذرواژه‌ی رمزشده‌ی ۳۸ میلیون کاربر به سرقت رفته است.

این حمله‌ی سایبری علاوه بر این که منجر به افشای اطلاعات شد، از آن جهت شایان توجه بود که مهاجمان اکنون می‌توانند کدمنبع سرقت شده را تجزیه و تحلیل کنند و آسیب‌پذیری‌های شناخته‌ی نشده‌ی آن را هم بشناسند و سپس کدهای مخربی برای سوء‌استفاده از آن‌ها توسعه دهند. از این رو ظاهراً تمامی سامانه‌هایی از نرم‌افزارهای این شرکت استفاده می‌کنند، در خطرند.

بی‌سابقه‌ترین حملات انسداد سرویس با ترافیک ۳۰۰ گیگابیت در ثانیه
بی‌سابقه‌ترین حملات انسداد سرویس با ارسال ترافیکی معادل ۳۰۰ گیگابیت در ثانیه علیه شرکت ضد هرزنامه‌‌ی Spamhaus در اواخر ماه مارس سال جاری اتفاق افتاده است. برخی خبرگزاری‌ها عنوان کرده‌اند که این حمله به علت نرخ بالای ترافیکی که ارسال می‌کرده است، باعث کاهش سرعت جهانی اینترنت شده است.

سؤال این است که چرا می‌گوییم سرعت جهانی اینترنت به این دلیل پایین آمده است و آیا این مسأله اصلاً صحت دارد یا خیر؟ احتمال چنین امری بسیار بعید است چرا که بستر اینترنت بسیار غیرمتمرکز است. حقیقت این است که چنین مسأله‌ای صحت ندارد و این حمله با وجود این که بی‌سابقه‌ترین حمله‌ی انسداد سرویس در تاریخ اینترنت بوده است، اما تأثیر چندانی بر سرعت جهانی اینترنت نداشته است.

اما این حمله باعث شد با نگاهی دقیق‌تر دریابیم که ابعاد حملات انسداد سرویس نسبت به سال گذشته به قدری بزرگ شده است که راحت می‌توان گفت از دست‌رس تیم‌های امنیتی خارج شده است!

شرکت Prolexic Technologies اعلام کرد که بر اساس اطلاعات جمع‌آوری‌شده در سه ماهه‌ی دوم سال ۲۰۱۳، حملات انسداد سرویس به تعداد بسته‌های ارسالی در هر ثانیه به طور متوسط Mpps ۴۷/۷ با پهنای باند ۴۹٫۲۴ گیگابیت در هر ثانیه رسیده‌اند. این اعداد از سال ۲۰۱۲ به ترتیب ۱۶۵۵ و ۹۲۵ درصد افزایش داشته‌اند.

همچنین مدت زمان متوسط این حملات از ۱۷ ساعت در سال ۲۰۱۲ به ۳۸ ساعت در سال ۲۰۱۳ افزایش داشته است.

حملات سایبری گروه چینی APT۱
انتشار گزارش جنجال‌برانگیز Mandiant در مورد گروه‌های سایبری چین که علیه آمریکا حملات سایبری تدارک می‌دیدند در اواسط سال جاری رخ داد. در یکی از این حملات سایبری، مطابق گزارش محرمانه‌ای که هیئت علمی وزارت دفاع برای پنتاگون ارسال کرده است، طرح برخی از حساس‌ترین سامانه‌های سلاح‌‌های پیش‌رفته آمریکا، در دست‌رس نفوذگران چینی قرار گرفته است.

Mandiant، شرکت امنیتی که مسئول بررسی نفوذهایی که به دو روزنامه‌ی آمریکایی نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست صورت گرفت، می‌باشد گزارشی منتشر کرد و دولت چین را مسئول و حامی یکی از مهم‌ترین واحدهای جاسوسی سایبری خواند.
یکی از جنبه‌های جالب توجه شماره تلفنی است که Mandiant به همراه گزارش خود منتشر کرد و آن را متعلق به رخنه‌گر مربوط به این ماجرا خواند.

یکی از خبرنگاران برنامه‌ی رادیویی Marketplace در شانگهای چین با شماره‌ی مذکور تماس گرفت و با زن ۶۹ ساله‌ای مواجه شد که ادعا می‌کرده که یک کشاورز است و حتی نمی‌داند «نفوذ» به چه معناست!
این گزارش به‌قدری در رسانه‌های معروف شد که حتی مدتی با استفاده از آن نفوذگران اقدام به قربانی گرفتن با استفاده از حملات فیشینگ کردند.

نفوذ به Bit۹
شرکت امنیتی Bit۹ اوایل سال جاری اعلام کرد که از نقصی رنج می‌برد که سه مورد از مشتریانش را به بدافزار آلوده کرده است.

Bit۹ فن‌آوری را ارائه می‌دهد که به موجب آن از نصب هر نرم‌افزاری که در فهرست Whitelist (نرم‌افزارهای تأیید شده) موجود نباشد، در رایانه‌ی مشتری ممانعت می‌شود.

بیش از هزار سازمان در سرتاسر جهان از تکنولوژی Bit۹ استفاده می‌کنند، از جمله بانک‌ها، سازمان‌های دولتی و دفاعی و بخش‌های انرژی. در این میان بیش از بیست مشتری مربوط به شرکت‌های Fortune ۵۰۰هستند. این اطلاع‌رسانی زنگ خطری بود برای تمامی شرکت‌ها که امنیت فقط یک هدف نهایی نیست، هر روز چالشی جدید در حوزه‌ی امنیت سایبری وجود دارد و باید هوشیار بود.

حملات سایبری علیه کره‌جنوبی

چین و کره‌شمالی هر دو از مضنونین اصلی حملات سایبری علیه کره‌جنوبی هستند. کشور کره جنوبی در سال ۲۰۱۳ میلادی بارها مورد حملات سایبری قرار گرفت. حملاتی از جمله DoS علیه وب‌گاه‌های اصلی این کشور، حملات سایبری به وسیله‌ی بدافزار پاک‌کننده‌ی دیسک، حمله‌ی سایبری به بانک‌های این کشور، کمپین‌های جاسوسی متعدد علیه ارگان‌های حساس، کشف یک درپشتی با قابلیت قفل صفحه نمایش و … همه و همه باعث شد این کشور به شدت اقدام به ایمن‌سازی تجهیزات سایبری خود کند و از طرفی قدرت لازم را به عنوان یک طرف در جنگ‌های سایبری بالا ببرد.

این که این حملات سایبری پی‌درپی در کره جنوبی رخ داد، نه تنها برای این کشور، بلکه برای تمامی‌ کشورها زنگ خطری بود که دنیای امروزه با جنگ‌های سایبری گره خورده است و باید اقدام‌های لازم برای تأمین امنیت سایبری صورت بگیرد.

حملات Wateringhole و جاوا
آلوده‌سازی وب‌گاه‌های پربازدید به گونه‌ای از بدافزار و یا کدهای سوء‌استفاده از آسیب‌پذیری که ممکن است مدت‌ها بی‌صدا رایانه‌های بازدیدکنندگان را آلوده کند.

در اوایل سال جاری در اخبار گزارش شد که انجمنی به نام iphoneDevSDK مورد هدف این حملات قرار گرفته است و میزبان آسیب‌پذیری روز-صفرم جاوا است. البته در این سال آسیب‌پذیری‌های روز-صفرم جاوا به حدی زیاد شده بود که محققان امنیتی به این نتیجه رسیدند باید برای همیشه از جاوا خداحافظی کرد.

اما حملات انجمن iphoneDevSDK یک ماه پس از شروع حمله کشف شد و بعدتر مشخص شد، که قبل از اینکه این حملات کشف شود توسعه‌دهندگان توییتر، فیسبوک و اپل همگی آلوده شده بودند و البته درست است که هیچ گاه این خبر که مایکروسافت نیز آلوده شده است،‌ تایید نشد، اما این توسعه‌دهندگان به میزان سایرین آلوده‌ی این بدافزار شده بودند.

ارتش الکترونیک سوریه
ارتش الکترونیک سوریه درست در زمانی که شرایط داخلی این کشور بسیار بحرانی می‌بود دست به کار شد و در مقابل خبرگزاری‌هایی که اخبار کذب منتشر می‌کردند حملات سایبری را آغاز می‌کرد.

بارها حساب‌های کاربری توییتر خبرگزاری‌های بزرگ به دست این گروه مورد نفوذ قرار گرفت و حتی کار تا جایی پیش رفت که وب‌گاه توییتر کم یا زیاد ادعای امکان احراز هویت دوگانه در وب‌گاه خود را قوت بخشید و برای بخش نسبتاً کمی از کاربرانش این امکان را فراهم کرد.


سرکرده سعودی عوامل حمله به سفارت ایران در بیروت دستگیر شدر

تلویزیون المیادین لحظاتی پیش در خبری فوری اعلام کرد: یک منبع امنیتی، دستگیری «ماجد الماجد» امیر گردان‌های «عبدالله عزام» توسط نیروهای (امنیتی لبنان) را تایید کرد. این عملیات چند روز  پیش اجرا شده بود.سرکرده سعودی عوامل حمله به سفارت ایران در بیروت دستگیر شد ماجد الماجد

این گزارش حاکی است که عملیات دو هفته پیش صیدا در لبنان با هدف فراری دادن «ماجد الماجد» به بیرون لبنان صورت گرفته بود.

گردان‌های عزام اخیرا مسئولیت انفجار نزدیک سفارت ایران در بیروت و همچنین مسئولیت ترور «حسان اللقیس»، از اعضای برجسته حزب‌الله را برعهده گرفته بود.


«سید حسن نصر الله» شخصیت برگزیده لبنانی‌ها در سال

لبنانی‌ها با شرکت در رأی گیری یک برنامه تلویزیونی در شبکه «ال بی سی» سید حسن نصر الله رهبر حزب الله را به عنوان شخصیت سال 2013 انتخاب کردند.

نصر الله با کسب 60.49 درصد آراء مردم در رتبه نخست این نظرسنجی قرار گرفت و «میشل عون» رئیس جریان «تغییر و اصلاح» با کسب 12.78 درصد آراء در رتبه دوم قرار گرفت.

«محمد شعار» جوان لبنانی نیز که حدود یک هفته گذشته در جریان انفجار تروریستی بیروت جان خود را از دست داده بود با کسب 6.03 درصد آرا در رتبه سوم قرار گرفت.

شعار و دوستانش قبل از حادثه تروریستی بیروت، در شبکه‌های اجتماعی تصاویری از خود که در محل حادثه حضور داشتند را منتشر کرده بودند.

تصاویر بعدی منتشر شده از انفجار بیروت لحظه جان باختن این جوان لبنانی را ثبت کرده بود که واکنش شدید کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخت.


گوشه کوچکي از خوي حيواني بهائيت

در اينجا مناسب است تنها گوشه کوچکي از جنايات بهائيان که در بالاترين سطوح ارتش شاهنشاهي! نفوذ کرده بودند، بازگو شود تا نسل حاضر و نسل هاي آينده، اين فرقه ضاله مدعي مهر و محبت و «جهان وطني» را بهتر بشناسند. آيت ا لله مسعودي خميني در خاطرات خود از يکي از جنايات بهائيان در شب عاشورا در قم پرده برداشته است و مي نويسد:

«جلسه شبانه بهائيان در باغ اويسي قم»
در حدود سال هاي 39و1340، بهائيان در باغ (ارتشبد غلامعلي) اويسي قم محفل هاي شبانه اي داشتند.
گاهي اوقات برنامه هايي که داشتند، بسيار فجيع و دلخراش بود؛ از جمله شب هاي عاشورا، يک بچه مسلمان را با خود به باغ مي بردند و او را در حين جشن و پايکوبي به قتل مي رساندند و هلهله مي کردند.
بنده با يک واسطه از فردي که خود شاهد اين ماجرا بوده نقل مي کنم که مي گفت: «يک بار در يکي از اين محافل، عده زيادي از بهائيان جمع شده بودند و چند نفر سرهنگ هم از تهران به قم آمده و در آنجا حضور داشتند.آنان پسر بچه حدوداً 10 ساله اي را در تهران ربوده و با خود به قم آورده بودند.
اين ماجرا را رئيس ژاندارمري قم براي رفيق ناقل خبر گفته بود که شب عاشورا بود و من در محل کارم در ژاندارمري نشسته بودم که يکي از دوستانم آمد و گفت: محفلي در باغ اويسي برقرار است. مايلي براي تماشا برويم؟ من موافقت کردم و به اتفاق به باغ رفتيم و از پشت ساختمان ها، نظاره مي کرديم. ديديم که دختر و پسر مي زنند و مي رقصند و غلغله اي است و پسري را هم وسط صحنه روي ميز گذاشته اند و تمام افرادي که دور ميز هستند، هر کدام درفشي در اختيار دارند و همزمان با ميگساري و خوانندگي، ضربه اي هم به تن پسر مي زنند.
من (رئيس ژاندارمري) ديدم که در ميان آن جماعت، سرهنگي نشسته است که گويا از همه بيشتر خوش به حالش است! يک لحظه فکر کردم که الان برخي از مردم در مجالس عزاي امام حسين (عليه السلام) دارند به سر و سينه خود مي زنند و يک عده از خدا بي خبر هم در اينجا مشغول عيش و عشرتند. با اين انديشه خونم به جوش آمد و کنترل از دستم خارج شد. به رفيقم گفتم: علي ا لله! هر چه باداباد! بعد تفنگ را کشيدم و يک گلوله در مغز سرهنگ خالي کردم! سرهنگ نقش زمين شد و جماعت جيغ کشيدند و محفل به هم خورد.
بعد به اتفاق دوستم جلو رفتيم و افراد را با اسلحه تهديد کرديم. در همان حال که دستانشان را به نشانه تسليم بالا گرفته بودند، آنان را در يکي از اتاق هاي باغ زنداني کرديم و در را بستيم. بعد نگران شديم که چه بلايي سر جنازه سرهنگ بياوريم. اينجا بود که او را زير مقادير زيادي کود که در باغ تلنبار کرده بودند، پنهان کرديم. بچه مسلمان مصدوم را هم به تهران فرستاديم تا به دست پدر و مادرش بسپارند. بعد با خيال راحت به يکي از مجالس روضه ابي عبدا لله (عليه السلام) رفتيم! صبح روز بعد سر کارمان حاضر شديم؛ انگار نه انگار! مدتي بعد افرادي با داد و قال وارد شدند و گفتند: «يک مشت آدم گم کرده ايم! شما نديده ايد؟» گفتيم: «نه! مگر به دست ما سپرده بوديد؟ در نهايت هم نتوانستند قتل سرهنگ بهايي را به دوش ما بيندازند. »

جواد امامي، خاطرات آيت ا لله مسعودي خميني، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، پاييز 1381، صص 229و.


شيعه شدن جوان ليبيايي توسط نصرالله

اسمم محمد است، 28 سال دارم، در ليبي بدنيا آمدم، پدرم در ليبي دانشجو بود و پس از اتمام تحصيلات بعنوان استاد دانشگاه در همان جا مشغول بکار شد تا اينکه معمر قذافي دستور اخراج فلسطينيان را صادر کرد و ما به کشورمان بازگشتيم.

در فلسطين تحت حکومت تشکيلات خودگردان بوديم تا اينکه شارون وارد قدس شد و انتفاضه ي فلسطين شکل گرفت. در ابتداي شکل گيري انتفاضه  تنها سلاح ما سنگ بود و شرايط طوري بود که فقط فلسطيني ها کشته ميشدند. روز دهم انتفاضه مسلحانه شد، 2 سرباز اسرائيلي کشته و تعداد زيادي جوان فلسطيني هم شهيد شدند. گروه هاي فلسطيني درگيري مسلحانه را شروع کردند. عمليات هاي استشهادي و ساخت موشک هاي دست ساز و با برد کم آغاز شد. گروه هاي فلسطيني درگيري مسلحانه را شروع کردند. عمليات هاي استشهادي و ساخت موشک هاي دست ساز و با برد کم آغاز شد.

درگيري ها که شدت گرفت اسرائيلي ها دست بکارهاي ديگري زدند، از جمله بستن راه ها و تقسيم کردن غزه، که اين حرکت کار را براي مردم بسيار سخت کرد، بطوريکه حتي برخي دانشجويان براي رفتن به دانشگاه خود که در شرق غزه بود نميتوانستند راهي پيدا کنند.

اولين تلنگر

در سال 2006 با دستگيري 2 سرباز اسرائيلي، جنگ 33 روزه بين حزب الله و رژيم اشغالگر قدس آغاز شد. من در آن زمان جزء اهل سنت بودم، البته همه ي ما به حزب الله و سيد حسن نصرالله حفظه الله بعنوان جريانات مقاومتي و ضد اسرائيلي علاقه مند بوديم و آنها را مثل خودمان مسلماني با مذهب ديگر ميدانستيم اما ارادتمان بيشتر از جنبه ي مقاومتي بود.

من تمام وقت شبکه المنار لبنان و شبکه هاي اسرائيلي را رصد ميکردم، صحبت هاي نصرالله را مداوم پيگيري ميکردم و برايم جالب بود که چقدر اسرائيلي ها از جنگ با حزب الله و طولاني شدن آن هراس دارند! در ابتدا تصورم اين بود که قدرت حزب الله بخاطر موشک ها و تسليحات زيادي است که از طرف ايران به آنها داده شده و ربطي به عقائد و نگرش هاي آنان ندارد. ولي هنگاميکه اين صحبت نصرالله را شنيدم که گفت: « شما نميدانيد که داريد با فرزندان محمد، علي،  فاطمه، حسن و حسين(عليهم صلوات الله و سلامه) ميجنگيد» تحليلم نسبت به حزب الله، تحليل ديني شد، اين را که شنيدم تأثير خاصي بر روي من گذاشت و احساس کردم که يک چيزي وارد قلب من شد.

اين سؤال در درون من بوجود آمد که چرا اينها مثل ما، نسبت به صحابه ي رسول الله(ص) احساس فخر نميکنند و چرا نسبت به فرزندان پيغمبر(ص) و اين اسامي احساس عزت ميکنند؟ بخاطر جو رسانه اي حاکم، اطلاعات ما راجع به اين اشخاص(اهل بيت پيامبر) خيلي کم بود و فقط در همين حد ميدانستيم که اينها فرزندان رسول خدايند. از آنجا با خودم قرار گذاشتم که يک جستجوي جدي انجام دهم که اين اهل بيت کي هستند؟ و اين سؤال برايم بوجود آمد که چرا حضورشان در زندگي ما و در رسانه هاي ما اينقدر کم رنگ است و هيچ چيزي راجع به آنها نميدانيم؟

اينترنت، دروازه اي به توحيد

تنها راهي که در دسترس من بود اينترنت بود و تلويزيون، چرا که هيچ کتابي با اين موضوع در دسترس ما نبود، بخاطر شيعه هراسي اي که در منطقه صورت گرفته، گاهي حتي خطر ميدانند و اجازه ورود بعضي از کتاب ها را نميدهند و من اجباراً از طريق شبکه هاي تلويزيون و اينترنت جستجوي خود را شروع کردم. اسامي اهل بيت را در اينترنت جستجو کردم و به بعضي سايتها رسيدم که مطالب آن بسيار غافلگيرکننده و تعجب آور بود، مثلا وقتي که فهميدم امام حسين(ع) اينقدر وحشيانه کشته شده، سرش از تنش جدا شده، بدنش تکه تکه شده و بعد اهل بيتش را به اسارت برده اند، برايم بسيار جاي تعجب و سؤال داشت چرا که در بين ما اين مسائل مطرح نبود و حتي بعضي ها اجازه نميدادند که اينها براي ما بيان شود. تصميم گرفتم که خودم را، از آنچه که بعنوان اعتقادات تاکنون داشته ام، خالي بکنم و دوباره وارد فضاي تحقيق در مورد اسلام شوم و اين قسم را هم با خودم خوردم که اگر براساس عقلم به حقانيت شيعه پي بردم، شيعه شوم وگرنه همان مسير قبلي خود را ادامه دهم.

محبت به اهل بيت پيامبر، اذن ورود به تشيع

تعدادي سخنراني از بزرگان شيعه که در اينترنت پيدا کردم را گوش دادم، در بعضي ازين سخنراني ها، يک حس آرامش قلبي پيدا کردم و نسبت به مطالبي که در اطراف خودم ميشنيدم، که حکايت از خواب بودن و غافل بودن و بيخيال بودن اطرافيانم داشت، برايم جذابيت خاصي داشت و باعث جذب من شد.
وقتي از صفات، مناقب، سختي ها و آنچه که بر اهل بيت گذشته ميشنيدم، با کلمه کلمه ي اين حرفها قلبم تکان ميخورد و احساس ميکردم اين مطالب واقعيت دارد، البته راجع به آنها بيشتر تحقيق ميکردم و نسبت به حقيقت آنها مطمئن ميشدم.

شبانه روز مسائلي که به اهل بيت ربط داشت را پيگيري ميکردم، سخنراني ها، سايتها و… همانند فرد تشنه اي که براي رفع عطش و رهايي از تشنگي و رسيدن به التيام و آرامش، بدنبال جرعه اي آب ميگردد.

آنگاه که هدايت شدم…

تصميم گرفتم که شيعه بشوم، اما يک ترس جدي در من وجود داشت که آيا حقيقت اين چيزيست که الان به آن رسيدم يا هماني که از قبل معتقد بودم، من قبلا زندگي صحابه را تدريس ميکردم اما اکنون با اهل بيت آشنا شده ام، واقعا حيران شده بودم و نميدانستم که چکار کنم؟

عقلم قانع شده بود که حق با اهل بيت است، تصميم گرفتم که قلبم را نيز متوجه و مطمئن کنم، بسيار نماز خواندم و دعا کردم و به درگاه الهي تضرع نمودم که به من نشانه اي دهد و بر اساس آن نشانه بفهمم که اين مذهب حق است يا خير.

همان شب خوابي ديدم به اين شکل که فردي دست مرا گرفته بود و مرا بدنبال خود ميکشيد، مرا به بالاي کوهي برد، از آنجا که نگاه ميکردم تمام زمين خرابه بود الا حرم هاي اهل بيت! فقط آنها بود که سالم بود و نوراني و در داخل آنها کساني مشغول به دعا و نماز بودند که عمامه هاي مشکي به سر داشتند و مشهور بود که اينها شيعه اند; و اين در حالي بود که من هيچ آشنايي با اين اماکن نداشتم! و اصلا نميدانستم که اينچنين جاهايي وجود دارد که مثلا گنبدهاي زرد رنگي دارد و… اينها را نميشناختم.
از خواب که بيدار شدم آرامشي پيدا کردم و حس کردم که اين همان نشانه ايست که بدنبال آن بودم، تصميم جدي گرفتم براي يادگيري فقه شيعه و طبعا از طريق اينترنت بعنوان تنها ابزار موجود احکام شيعه را ياد گرفتم و از آن پس نماز و روزه و…را بر طبق فقه شيعه انجام ميدادم. البته اين برايم کافي نبود و نميتوانستم به طور دقيق همه ي جزئيات را فرا بگيرم، لذا بدنبال اين بودم که به جايي مثل عراق يا ايران بروم و بصورت دقيق تر اين مکتب را بشناسم و بتوانم به ديگران نيز بياموزم. اين شد که به ايران آمدم و اکنون در قم مشغول به تحصيل هستم. از خانواده ام هم غير از پدرم همگي شيعه شدند.

رويکرد رسانه هاي عربي درقبال تشيع چگونه است؟

در رسانه هاي عربي حملات گسترده اي عليه تشيع صورت ميگيرد که 3 علت اصلي دارد: تاريخي، سياسي و مذهبي. اما بنده معتقدم که اين حملات عمدتاً به دلايل سياسي است، چراکه ميبينيم از بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران اين حملات کماً و کيفا گسترده تر و جدي تر شده است. همه اش هم به اين خاطر است که ايران و حزب الله قدرتمند اند و تبديل به خطري براي صهيونيست ها شده اند و اين موضوع را عملا در مقاطع مختلف ثابت کرده اند. لذا وهابيت به ميدان آمده تا از جهل و سادگي مردم استفاده کرده و بين شيعه و سني اختلاف بيندازد. توصيفي که اين رسانه ها از شيعه دارند اينست که: شيعه کسي است که صبح تا شب کارش سبّ اصحاب و همسران رسول خداست و هيچ فقهي و احکام عملي هم ندارند، دقيقاً مثل اينکه به شيعيان ميگويند سني ها سب اهل بيت ميکنند که دروغ است. اهل سنت برخلاف وهابيت مشکلي با شيعيان ندارند، صحابه در نزد آنها مقدس اند، آنها معتقد اند که صحابه سختي کشيدند و آنها بودند که که جنگيدند و اسلام را حفظ کردند و به دست ما رساندند، لذا کسي که به آنها توهين بکند را محترم نمي­دانند. بنده هم معتقدم کساني که به اهل سنت و صحابه توهين ميکنند و فحش ميدهند(مثل بعضي از روحانيون و علما) اينها شيعه ي واقعي نيستند و درواقع دارند شيعه را بدنام ميکنند و مانع تشيع ديگران ميشوند، چون در دنيا معروف است که شيعيان برخلاف وهابيون اهل تکفير نيستند، باهمه مدارا کرده ولي متأسفانه بعضي برخلاف اين حرکت کرده اند، البته علماي حقيقي مشي متفاتي دارند، بمانند مقام معظم رهبري که سب صحابه و همسران پيامبر (ص) را حرام اعلام کردند. شبيه همين نگاه را حضرت آيت الله سيستاني دارند که فرمودند:«اهل سنت را برادر ما نخوانيد، آنها نفس ما هستند» ازين طرف ميبينيم که متأسفانه برخي که شيعه نيستند و آخوندهاي انگليسي اند، در شبکه هايشان (ياسر الحبيب و شبکه فدک) صبح تا شب، به اسم شيعه، همسران پيامبر و صحابه ي رسول خدا را لعن ميکنند و وهابيت هم ازين مسئله استفاده ميکند و ميگويد اين منطق شيعه است و سيدناالقائد(مقام معظم رهبري) و سيد حسن نصرالله هم که شما به آنها علاقه داريد تقيه ميکنند، اين فرض را، با استفاده از جهل مردمي که اهل تحقيق نيستند، بصورت گسترده پخش کرده اند و بدينوسيله ضديت با شيعه را ايجاد ميکنند. بد نيست خاطره اي را برايتان نقل کنم، در ايام جنگ 33 روزه مردم در مساجد شهر تجمع ميکردند و براي سيد حسن نصرالله و پيروزي حزب الله دعا ميکردند، در يکي از مساجد فردي وهابي به مردم اعتراض کرده که چرا براي اينها دعا ميکنيد؟ اينها کافراند، الان اللهم اشغل الظالمين بالظالمين شده، بگذاريد يکديگر را بکشند، مردم هم اورا کتک زده و از مسجد بيرون کرده بودند! اما از زماني که ياسر الحبيب علنا در شبکه ي فدک لعن ميکند صحابه را و بحث تقيه سيد حسن نصرالله و سيدناالقائد را مطرح کرده اند مردم هم نسبت به اينها سرد شده اند، متأسفانه چهره ي شيعه با اين رفتارها خراب شده است.

وهابيت دست آمريکا و اسرائيل در منطقه است

بايد بدانيم که بعضي ازين شيعه هراسي نان ميخورند و لذا براي مقابله ي با آن قدمي بر نميدارند، نميخواهند که مردم متوجه نقش ايران و حزب الله و جريان مقاومت شيعي شوند، ديديد که سيد حسن نصرالله در روز قدس اعلام کرد که ما شيعيان علي ابن ابي طالب هستيم اما به هيچ وجه از قضيه فلسطين کوتاه نخواهيم آمد، و البته بعضي سعي ميکنند که همين موضع گيري را هم اينطور تفسير کنند که حزب الله و ايران بخاطر منافعشان از فلسطين حمايت ميکنند.

ما همه ميدانيم که وهابيت دست آمريکا و اسرائيل در منطقه است و اصلا مسئله، مسئله ي مذهبي نيست و کاملا سياسي است، ميخواهند بجاي خطر اسرائيل در منطقه، خطر دشمن ساختگي يعني شيعيان را در دل اهل سنت ايجاد بکنند، لذاست که ميبينيد سالهاست مردم و کودکان و زنان در فلسطين کشته ميشوند، هزاران اسير در زندانها هستند و شکنجه ميشوند و علماي وهابي حتي يکبار هم حکم جهاد نميدهند، اما در مسئله ي سوريه همگي حکم جهاد مقدس دادند!و جالب است که براي فلسطين ميگويند بياييد کشور اسراطين را ايجاد کنيد! بياييد صلح کنيد و…

اوضاع در غزه چگونه است؟

مشکل اصلي غزه اينست که مثل يک زندان است و مردم در آن حصر شده اند و هيچ ارتباطي با جهان بيرون خود ندارند، ارتباطات انساني وجود ندارد و صرفا از طريق بعضي رسانه ها کسب اطلاع ميکنند. و اين خودش براي غزه يک معضل بزرگ است. هرچه که رسانه ها ميگويند بر روي عقائد و عواطف آنها تأثير دارد، مثلا در خصوص قضاياي سوريه، الجزيره ميگويد بشار اسد کودکان سوري را ميکشد، مردم اينجا با کساني که کشته ميشوند همدردي ميکنند. البته تيپ هاي مختلفي وجود دارد، اما مشکل اصلي اينست که شناخت آنها صرفا از طريق رسانه هايي مثل الجزيره و فدک و… است.

مقام معظم رهبري فخر عزت انسانيت اند

معتقدم که سيدالقائد نائب امام زمان اند و کسي است که پرچم را بدست حضرت خواهند داد، ايشان فخر عزت انسانيت اند و به نظر ميرسد اگر کل مذاهب بيايند و رهبري ايشان را بپذيرند حال مسلمين از ايني که هست بهتر خواهد شد. حس قلبي ام نسبت به ايشان را نميتوانم به زبان بيان کنم.


افشای وجود گورهای جمعی گروهک منافقین در عراق

افشای وجود گورهای جمعی گروهک منافقینافشای وجود گورهای جمعی گروهک منافقین در عراق ارتش سایبری حزب الله hcarmy

یک عضو جدا شده گروهک تروریستی منافقین خلق محل چند گور جمعی در نزدیکی اردوگاه اشرف در استان دیاله عراق را افشا کرده است.

این عضو پیشین گروهک تروریستی منافقین روز دوشنبه (۹ دی، ۳۰ دسامبر) گفت یکی از این گورهای جمعی در تپه ورساطه در نزدیکی روستای خان الغرفه در پنج کیلومتری اردوگاه اشرف قرار دارد.

وی در ادامه گفت: «در جریان یکی از رزمایش های هفتگی و هنگام حفر محلی برای پارک نفربر زرهی با استفاده از لودر به یکی از این گورهای جمعی برخورد کردیم که در آن شمار زیادی جمجمه و بقایای اجساد انسان وجود داشت.»

این عضو جدا شده از گروهک منافقین گفت سران منافقین برای مخفی کردن واقعیت ماجرا قصد دارند تا اجساد این گورها را از اعضای اردوگاه اشرف معرفی کنند که در جریان پاک سازی فرقه ای حذف فیزیکی شده اند.

وی با اشاره به این که در این گورها اجساد افراد مختلفی اعم از ایرانی و عراقی شامل عرب و کرد وجود دارد تاکید کرد برخی از این افراد به دلیل مخالفت با دیدگاه های سرکرده گروهک تروریستی منافقین حذف فیزیکی شدند.

این عضو جدا شده سازمان منافقین خلق افزود: «در جریان برخی اقدامات تروریستی اعضای این گروهک علیه پاسگاه های مرزی ایران، شماری از رزمندگان ایرانی دستگیر می شدند که برخی از اجساد این گورهای جمعی مربوط به آنان است.»

اعضای سازمان منافقین در سال ۱۳۶۵ به عراق گریختند و تحت حمایت صدام حسین اردوگاه اشرف را در استان دیالی در نزدیک مرز ایران تاسیس کردند.

گروهک منافقین همچنین با صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق در سرکوب سال ۱۹۹۱ مخالفان در مناطق جنوبی این کشور و کشتار کردهای عراق همکاری داشتند.

سازمان ملل و دولت عراق در دسامبر ۲۰۱۱ توافق کردند نزدیک به سه هزار نفر از اعضای گروهک منافقین را از اردوگاه عراق جدید، اردوگاه اشرف سابق، به اردوگاه آزادی که پیشتر پایگاه نظامی امریکا بود، منتقل کنند.


نیاز جهان اسلام به اخلاق محمدی

28 صفر، سالروز رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امام حسن مجتبی علیه السلام، مناسبت خوبی برای بازخوانی سیره اخلاقی این دو پیشوای معصوم و سنجش وضعیت جهان اسلام با عیار اخلاق اسلامی است. نیاز جهان اسلام به اخلاق محمدی

انتخاب موضوع اخلاق به این دلیل است که اولاً در جهان معاصر، انحطاط اخلاقی به ویژه بروز برخوردهای خارج از ضوابط متناسب با کرامت انسانی درجوامع اسلامی افزایش پیدا کرده و ثانیاً به قدرت رسیدن مذهبی ها در ایران و تأسیس نظام حکومتی مبتنی بر دین، ایجاب می کند گرایش به تقویت اخلاق هر روز بیشتر شود. در بخش اول، یعنی انحطاط اخلاقی در جوامع اسلامی در عصر حاضر، کافی است به روابط غیرقابل قبول دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی توجه شود که عمدتاً یا با همدیگر در جنگ هستند یا علیه همدیگر فعالیت می کنند و یا روابطشان از گرما و مودت لازم برخوردار نیست.

در میان ملت ها هم پاشیدن بذر کینه و اختلاف، چنان شدید و رایج است که تا پیدایش گروه های تکفیری و صدور فتواهای مباح دانستن خون ریزی مسلمانان و تصاحب زنان و دختران و غارت اموال آنها پیش می رود! این وضعیت شرم آور، نه با تعالیم اسلامی منطبق است و نه با سیره پیامبر اکرم و سایر پیشوایان دینی.

در بخش دوم، یعنی به قدرت رسیدن مذهبی ها در ایران و تأسیس نظام حکومتی مبتنی بر دین، اقتضای چنین واقعه ای ترویج هرچه بیشتر اخلاق گرائی در میان دولتمردان است، زیرا قدرت برای همه چنان جاذبه ای دارد که هر کس به آن برسد از عوارض منفی آن مصون نخواهد ماند. درست به همین دلیل بود که امام خمینی در تمام مدت ۱۰ سال رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره از ضرورت تهذیب نفس به ویژه برای زمامداران سخن می گفتند و آنها را به ساده زیستی، تواضع در برابر مردم و توجه به اینکه مردم ولی نعمت آنها و صاحبان اصلی انقلاب هستند فرامی خواندند.

این توصیه ها و سفارش های اکید بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی به این دلیل بود که ایشان به درستی میدانستند هر کس به قدرت برسد، فقط در صورتی که از نفسی مهذب برخوردار باشد از عوارض منفی قدرت مصون خواهد بود و از ابزارهای مرتبط با جایگاهی که دارد برای خدمت به مردم استفاده خواهد کرد و در غیر اینصورت، در مانداب جاذبه های فریبنده قدرت غرق خواهد شد و دنیا و آخرت خود را بر باد خواهد داد.

اگر اهل تحقیق با جمع آوری اطلاعات کافی به ارزیابی وضعیت امروز جهان اسلام و ازجمله جمهوری اسلامی بپردازند، قطعاً به این نتیجه خواهند رسید که جوامع اسلامی از اخلاق محمدی(ص) بسیار فاصله دارند و با سیره اخلاقی امام حسن مجتبی علیه السلام که کوه حلم و مجسمه صبر و تواضع و گذشت بودند نیز بیگانه هستند. در ایران نیز کسانی که بر مسند قدرت تکیه زده اند نمی توانند ادعا کنند اخلاق پیشوایان اسلام را سرمشق رفتار خود با مردم قرار داده اند و همانگونه که پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی و سایر پیشوایان دینی با مردم رفتار می کردند عمل می کنند. آنچه به جوامع اسلامی و روابط دولت ها با همدیگر مربوط می شود بسیار روشن است و نیازی به توضیح ندارد.

امروز در اثر انحطاط اخلاق رفتاری در جوامع اسلامی، کشورهائی که مسلمانان در آنها زندگی می کنند، ازجمله پرحادثه ترین و پرتلفات ترین کشورها هستند در حالی که اقتضای اخلاق اسلامی اینست که کم حادثه ترین و آرام ترین کشورها باشند. درست است که قدرت های استعماری و استکباری برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان و ایجاد جنگ میان کشورهای اسلامی دست اندرکار هستند، ولی این واقعیت نیز قابل انکار نیست که خود دولت ها، مفتیان و مدعیان دین داری در این کشورها نیز با جهالت و مطامع دنیائی، آلت دست دشمنان شده و به اهداف بدخواهان دامن می زنند.

درخصوص ایران اسلامی نیز سوگ مندانه باید اعتراف کنیم که افراد هنگامی که به مسئولیت و قدرت می رسند، حتی نزدیک ترین افراد به خود را نیز فراموش می کنند و آنچنان مجذوب و فریفته جاذبه های قدرت می گردند که با آنچه قبل از رسیدن به قدرت بودند کاملاً متفاوت می شوند.

این واقعیت تلخ، تقریباً شامل تمام افراد، گروه ها و جناح هاست و اختصاصی به این فرد و آن گروه و جناح ندارد.

چهار یا هشت سال بر مسند قدرت بودن با فاصله گرفتن از تمام مبانی و موازین مردم داری نه تنها نمی تواند زمینه ای برای خدمت به جامعه باشد بلکه جامعه را نسبت به منطق اخلاقی اسلام بیگانه می کند. هنر دولتمردان در نظام اسلامی اینست که با مردم بجوشند، در برج عاج ننشینند و خود را تافته جدابافته ندانند.

این روش باید به یک فرهنگ تبدیل شود همانگونه که سیره پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی بود. اینکه افرادی به برکت اسلام و علاقمندی مردم به پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم به قدرت برسند ولی خلق و خوی آنان را در رفتارشان با مردم، به ویژه اقشار فرودست، بکار نبندند، نه تنها هنر نیست بلکه بی هنری و فرصت طلائی نهادینه کردن اخلاق، که در این مقطع از تاریخ به دست آمده است، را به هدردادن است.

در مناسبت سالروز رحلت پیامبر اکرم و سبط اکبر امام حسن مجتبی مسئولان نظام جمهوری اسلامی در این کلام های الهی در قرآن کریم تأمل نمایند که خطاب به پیامبر خاتم فرمود:«و انک لعلی خلق عظیم» و فرمود:… ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک” و مطمئن باشند که برای به سعادت رساندن جامعه راهی غیر از بکاربستن اخلاق محمدی ندارند.